خوب تقریبا 1و20 دقیقه بود من تو تلگرام تو گروه بودم داشتم نمونه سوالای مطالعات (که ایشالااااا به حق پنج تن خدا خودش این کتاب مطالعات نهم رو نابودددد میکنه.. بگو امین) که بچه ها فرستاده بود رو میخوندم و رو تخت دراز کشیده بودم (و کشیدم و خواهم کشید) و لامپم خاموش بود و هست، حس کردم تخت تکون خورد بعد گفتم هیچی نیس ولش کن  حتما تکون خوردم حواسم نبوده

آخه این تشکه از اول گرفتیم از این تشک فنرا هس که تقی به توقی میخوره ویوره میره برا خودش

بعد همون لحظه خوب من صدا تخت داداشم که اتاق بغلیمه هم شنیدم و طبقه بالا هم یکم سر و صدا اومد اینجوری بودم چخبره همه باهم شروع کردن

بعد ساعت 1و نیم بود نمونه سواله رو جواب دادم و پاسخنامشو چک کردم اومدم بیرون از پی دی اف دیدم 100 پیام از گروه "بچ های 901" اینجوری بودم چخبره نصف شب آخه باز کردم دیدم همه نوشتن زلزله و اینا نونا هم پیام پروکسی که مال زلزله مشهد بود و فور کرد نوشت پروکسی گذاشت اخبار مشهد نذاشت بعد و نوشتم " و من که فک کردم توهم زدم  و رو تختم جابجاشدم حواسم نبوده" و همه اینجوری بودن تو راحتی کلا نه؟

خو آخه تا اونجایی که فهمیدم 2.5 یا 3 ریشتر بوده اینو گربه هم حس نمیکنه لامسبا خو 3 ریشتر هیچی نیسسس ولی خوب من زلزله چند هفته پیشم که 4.5 یا 5.5 ریشتر بودم حس نکردم ولی اونم ساعت 1 یا 1و نیم شب بود

نمد چرا همه زلزله ها نصف شب میشه

لابد خودا دیده اینا خیلی بدبختن سوالای مطالعات فرداش ن سخته بزا یه کار کنم بشه که نرن مدرسه ولی نشد 

ولللیییی شرط میبندم دیده امتحان آسون/سخت  هست بعد گفته بزا بترسونمشون هرچی خوندن یادشون بره هاه هاه هاه هاهههه - خنده شیطانی-

آره در همین حد بدبختیم 

خوب حرفی سخنی چیزی دارید بیاید پیام بدید حوصلم سررفته قهوه هم خوردم خوابم نمیبره